دانلود رمان حسرت همیشه جاویدان با لینک مستقیم و حجم کم

َ

رمان حسرت همیشه جاوید از سکینه موسوی

نام رمان :رمان حسرت همیشه جاوید

به قلم :سکینه موسوی

حجم رمان : ۲.۱۷ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۱ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۹ مگابایت نسخه ی جاوا , ۲۵۷ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه ی از داستان رمان:

درباره ی زندگی دختری است به اسم افسون که در  خانواده‌ای پای بند به اصول اخلاقی بزرگ میشه, اما حوادثی  اون رو به بیراهه می‌ کشونه که باعث میشه…..

:فرمت رمان:pdf,apk,java,epub

:دانلود رمان حسرت همیشه جاوید از سکینه موسوی با فرمت pdf

:دانلود رمان حسرت همیشه جاوید از سکینه موسوی با فرمت apk

:دانلود رمان حسرت همیشه جاوید از سکینه موسوی با فرمت java

:دانلود رمان حسرت همیشه جاوید از سکینه موسوی با فرمت jad

:دانلود رمان حسرت همیشه جاوید از سکینه موسوی با فرمت java (پرنیان)

:دانلود رمان حسرت همیشه جاوید از سکینه موسوی با فرمت epub

صفحه ی اول رمان:

دیدار مجدد فرزندانم برایم تسکینی است. وقتی خسته از کار روزانه به خانه برمی گردم و آغوش باز و گرمای وجود آنها را حس می کنم جانی تازه می یابم. در این هنگام است که درک می کنم چقدر مادر بودن شیرین و لذت بخش است و چه سعادتمندم من که مادر چنین فرزندانی هستم.
صاحب یک تولیدی پوشاک هستم و این خانه را به تازگی با فرزندانم برای خودمان آماده ساخته ایم. امروز دخترم سارا غذای مورد علاقه ام را پخته است و خانه را چنان آراسته که آدمی از بودن در این مکان سرمست می شود. او را می بینم که جلوی آینه موهایش را شانه می زند لبخندی می زنم و به یاد زمانی می افتم که همسن و سال او بودم. وقتی در آینه نگاهش با نگاهم تلاقی کرد لبخندی برل بنشاندم او هم لبخندی زد و در همین موقع بود که به سوی من آمد و گفت:
– چی شده مادر خوبم… به چی می خندیدی؟
– به چیزی نمی خندیدم فقط فکر می کردم.
– به چه چیزی فکر می کردی؟

رمان حسرت همیشه جاوید

نام رمان :رمان حسرت همیشه جاوید

به قلم :سکینه موسوی

حجم رمان : ۲.۱۷ مگابایت پی دی اف , ۱.۰۱ مگابایت نسخه ی اندروید , ۰.۹ مگابایت نسخه ی جاوا , ۲۵۷ کیلو بایت نسخه ی epub

خلاصه ی از داستان رمان:

درباره ی زندگی دختری است به اسم افسون که در  خانواده‌ای پای بند به اصول اخلاقی بزرگ میشه, اما حوادثی  اون رو به بیراهه می‌ کشونه که باعث میشه…..

:دانلود رمان حسرت همیشه جاوید از سکینه موسوی با فرمت pdf

صفحه ی اول رمان:

دیدار مجدد فرزندانم برایم تسکینی است. وقتی خسته از کار روزانه به خانه برمی گردم و آغوش باز و گرمای وجود آنها را حس می کنم جانی تازه می یابم. در این هنگام است که درک می کنم چقدر مادر بودن شیرین و لذت بخش است و چه سعادتمندم من که مادر چنین فرزندانی هستم.
صاحب یک تولیدی پوشاک هستم و این خانه را به تازگی با فرزندانم برای خودمان آماده ساخته ایم. امروز دخترم سارا غذای مورد علاقه ام را پخته است و خانه را چنان آراسته که آدمی از بودن در این مکان سرمست می شود. او را می بینم که جلوی آینه موهایش را شانه می زند لبخندی می زنم و به یاد زمانی می افتم که همسن و سال او بودم. وقتی در آینه نگاهش با نگاهم تلاقی کرد لبخندی بر لب نشاندم او هم لبخندی زد و در همین موقع بود که به سوی من آمد و گفت:
– چی شده مادر خوبم… به چی می خندیدی؟
– به چیزی نمی خندیدم فقط فکر می کردم.
– به چه چیزی فکر می کردی؟

رمان حسرت همیشه جاوید